محل تبلیغات شما

باید سالک به حقیقت ادراک کند که خداوند وجود او را وجودی طمّاع قرار داده است و هرچه بخواهد قطع طمع کند، چون سرشت او با طمع است؛ لذا منتج نتیجه‌ای نخواهد شد و قطع طمع از او ناچار مستم طمع دیگری است و به داعیهٔ طمعی بالاتر و عالی‌تر از آن مرحله دانی قطع طمع نموده است. بنابراین چون عاجز شد از قطع طمع و خود را زبون یافت، طبعاً امر خود را به خدا سپرده و از نیت قطع طمع دست برمی‌دارد. این عجز و بیچارگی ریشهٔ طمع را از نهاد او سوزانیده و او را پاک و پاکیزه می‌گرداند. البته باید دانست که ادراک این معنی نظری نیست و با نظر هم نتیجه نمی‌دهد، بلکه ادراک واقعی آن احتیاج به ذوق و پیدایش حال دارد. اگر کسی یک مرتبه این معنی را ذوقاً ادراک کند، خواهد فهمید که ادراک تمام لذّات دنیا و ما فیها برابری با این حقیقت نمی‌کند و علت اینکه این طریقه را احراق نامند، برای آن است که یک‌باره خرمن هستی‌ها و نیت‌ها و غصّه‌ها و مشکلات را می‌سوزاند و از ریشه و بن قطع می‌کند و اثری از آن در وجود سالک باقی نمی‌گذارد.

در قرآن کریم در مواردی از طریقهٔ احراقیه استفاده شده است. اگر کسی برای وصول به مقصود از این طریقه استفاده کند و در این راه مشی نماید، راهی را که باید چندین سال طی کند، در مدّت قلیلی خواهد پیمود.

. ادراک اینکه خداوند انسان را از اوّل طمّاع قرار داده است، مثل ادراک این می‌ماند که غنی علی الاطلاق (بی نیاز مطلق) بنده را از اوّل فقیر آفریده و سرشت او را با فقر خمیر کرده است، لهذا اثبات فقر و اثبات سؤال که لازمهٔ فقر است احتیاج به دلیل ندارد، کسی به فقیر نمی‌تواند ایراد کند که چرا سؤال می‌کنی، زیرا فرض فقر سؤال و گدایی است. بنابراین سالک راه خدا نیز اگر در حین سیر و حرکت طمع ورزد، باید متوجّه باشد که خداوند خمیرهٔ هستی او را از اوّل با طمع سرشته است و به هیچ عنوانی نمی‌تواند دندان طمع را بکشد و دست از طمع خود بشوید و از طرف دیگر چون فنا در ذات احدیت که بر اساس عبادت احرار پایه‌گذاری شده با طمع و نیت سازگار نیست، بنابراین بی‌چاره شده و حال اضطرار و بی‌چارگی عجیبی پیدا می‌کند که همان حال، او را از خودی او که مستم طمع است، عبور می‌دهد و پس از عبور از این مرحله دیگر انیت و خودیتی نیست که مستم طمع باشد. فافهم و تأمل جیداً [۲۴] (خوب دقت کن و بفهم

سه نوع عبادت (بوی احرار حدودا در اوایل مهر 98)

احراق در حدود سال90 اسیر و عبور از این داستان در حالی که اسمش را نمی دانستم

سال 98 و حال کذایی کوتاه مدت

طمع ,ادراک ,قطع ,فقر ,سالک ,چون ,را از ,او را ,قطع طمع ,مستم طمع ,از این

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها